شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند
دوباره مرغِ دلم با پرِشکسته سفر کرد تمام همسفران را پرید وباز،خبر کرد نیاز نیست، به منبر؛به روضهخوان؛به مصیبتدو چشمِ خشکِ مرا روضۀ مزارِ تو تر کرد
زمین برای توبا هقهقش بهزلزلهافتاد ولرزههاش،حرم را گرفت وزیر وزبرکرد تو گنجِ روضۀ مکشوفهای؛که مدفن پاکتمیان بزم عزایت نشست وخاک به سر کرد
به گَـردِ قـافـلـۀ اشکهای تونـرسـیـدیم
تودیدهای همۀ آنچه را که ما نـشـنـیدیم
تو دیـدهای هـمۀ داغهای کـربوبـلا را به نـیـزهزارِبـلا؛رویشِ سـرِ شـهـدا را تودیدهای که تنِ کشتی نجات،به خاک است وموجِ زخمی دریای سرخ خون خدا را
شنیدهای وسط سوزِ لایلای عـطشناک صدای هـلهله و خـنـدههای حرملههارا
توهم شبیه پدربُردهای به جادۀ عمرت به شانهات غـمِ هـموزنِ کوهِ شامِ بلا را
به شاهـراه شهادت توهم مـرید حسینی
قـتـیلِ مـقـتـلی و آخـرین شهـید حـسینی